- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود طاووس را چه حاجت مشاطه گر بود
2 با سایه همرهی نکنم شب بکوی تو صاحب نظر ز سایه خود بر حذر بود
3 گر سیل خون ز دیده فشانیم دور نیست ماراکه از تو آنهمه خون در جگر بود
4 ذوقی است کشته کشتن عاشق ز بهر تو ور جان دهد بپای تو ذوقی دگر بود
5 از نخل آرزو رطبی گر نمیدهی سنگی بزن که از تو مرا این ثمر بود
6 هرچند عاشقان گله از دلبران کنند مارا شکایت از دل خود بیشتر بود
7 گر شمع راه مرغ سحر شد چراغ گل ما را چراغ راه زآه سحر بود
8 اهلی چو بنده نگهی شد بیک نظر او را بخر که قیمت او یک نظر بود