1 بازار تو را کرانهای نیست آزار تو را بهانهای نیست
2 آمد ز دهن دلم ز آتش بیقصه تو زبانهای نیست
3 تا بوده هزار بار بالین در کوی تو آستانهای نیست
4 در کوی تو ناز حسن سوز است بیماتم هیچ خانهای نیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای آفتاب عالم روزت خجسته باد عالم بنو، ز ظلمت بیداد رسته باد
2 پشتی که جز بخدمت درگاه تو دوتاست الا به عذر پیری، در هم شکسته باد
1 زهی عنصر جوهر آفرینش توئی روح در پیکر آفرینش
2 ز تو دور پذرفت چرخ بزرگی به توسعد شد اختر آفرینش
1 جهان را هم جهان بانی است، پیدابین و پنهان دان که زیر گنبد نیلی، پدید آورد چار ارکان
2 یکی چون عود پرورده، دویم کافور حل کرده سیم سیماب گون پرده، چهارم لاله گون مرجان
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به