1 عشق تو هرگزم ز سر نرود وز دل این آرزو به در نرود
2 گر برآید ز دوریت صد سال هم خیال تو از نظر نرود
3 کمترک خفت و خیز، تا خورشید پیش بالای بام بر نرود
4 صبر من رفت، تا عدم برسید گر بیایی تو پیشتر نرود
5 بوسه ای ده که تشنگی شراب هرگز از شربت دگر نرود
6 آنکه او را لب تو بدخو کرد آرزوی وی از شکر نرود
7 چه کنم در دلت نمی گنجم؟ زانکه در سنگ موی در نرود
8 گر سر از عشق می رود، گو رو لیک باید که درد سر نرود
9 خسروا، جان به شوق بخش که مرد اندرین راه پر خطر نرود