- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق تو مست جاودانم کرد ناکس جملهٔ جهانم کرد
2 گر سبکدل شوم عجب نبود که می عشق سر گرانم کرد
3 چون هویدا شد آفتاب رخت راست چون سایهای نهانم کرد
4 چون نشان جویم از تو در ره تو که غم عشق بینشانم کرد
5 شیر عشقت به خشم پنجه گشاد پس به صد روی امتحانم کرد
6 دردیم داد و درد من بفزود دل من برد و قصد جانم کرد
7 گفت ای دلشده چه خواهی کرد گفتمش من کیم چه دانم کرد
8 تا ز پیشم چو آفتاب برفت همچو سایه ز پس دوانم کرد
9 سایه هرگز در آفتاب رسد آه کین کار چون توانم کرد
10 چند گویی نگه کن ای عطار که یقینها همه گمانم کرد