عشق تو مرا ستد ز من باز از عطار نیشابوری غزل 405

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

عشق تو مرا ستد ز من باز

1 عشق تو مرا ستد ز من باز وافگند مرا ز جان و تن باز

2 تا خاص خودم گرفت کلی می‌نگذارد مرا به من باز

3 بگرفت مرا چنان که مویی نتوان آمد به خویشتن باز

4 آن جامه که از تو جان ما یافت می نتوان کرد از شکن باز

5 روزی ز شکن کنند بازش کز چهرهٔ ما شود کفن باز

6 کی در تو رسد کسی که جاوید در راه تو ماند مرد و زن باز

7 چون در تو نمی‌توان رسیدن نومید نمی‌توان شدن باز

8 درد تو رسیدهٔ تمام است من بی تو دریده پیرهن باز

9 چون لاف وصال تو می‌زنم من چون پرده کنم ازین سخن باز

10 چون می‌دانم که روز آخر حسرت ماند ز من به تن باز

11 از قرب تو کان وطنگهم بود دل مانده ز نفس راهزن باز

12 عطار از آن وطن فتاده است او را برسان بدان وطن باز

عکس نوشته
کامنت
comment