لبت تا در شکفتن لاله از شهریار گزیدهٔ غزلیات 52

لبت تا در شکفتن لاله سیراب را ماند

1 لبت تا در شکفتن لاله سیراب را ماند دلم در بیقراری چشمه مهتاب را ماند

2 گهی کز روزن چشمم فرو تابد جمال تو به شبهای دل تاریک من مهتاب را ماند

3 خزان خواهیم شد ساقی کنون مستی غنیمت دان که لاله ساغر و شبنم شراب ناب را ماند

4 بتا گنجینه حسن و جوانی را وفایی نیست وفای بی مروت گوهر نایاب را ماند

5 بدین سیمای آرامم درون دریای طوفانیست حذر کن از غریق آری که خود غرقاب را ماند

6 بجز خواب پریشانی نبود این عمر بیحاصل کی آن آسایش خوابش که گویم خواب را ماند

7 سخن هرگز بدین شیرینی و لطف و روانی نیست خدا را شهریار این طبع جوی آب را ماند

عکس نوشته
کامنت
comment