1 هر چند لب تو شربت نوش بود خامش ز طلب عاشق مدهوش بود
2 چون خسته نه درد خود شناسد نه دوا در پیش طبیب به که خاموش بود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کور شد از غم رقیب کان پری از بام ماست کوری چشم رقیب روشنی چشم ماست
2 از همه عالم بود منزل من کوی دوست منزل ازین خوبتر در همه عالم کجاست
1 بسکه خطش سوخت ازغم صددل نومید را دود دلها تیره کرد آیینه خورشید را
2 عالم فانی نیر زد پیش آن ساقی جویی بلکه بی او کس نخواهد جنت جاوید را
1 چهره از تیغ تو پر خون دردم کشتن خوش است سرخ رو همچون خزان رفتن ازین گلشن خوش است
2 باغبان فرق است از نرگس بسی با چشم یار منکر حس چون توان شد دیده روشن خوش است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به