1 لبت در سخن انگبین ریخته رخت مشک بر یاسمین ریخته
2 از آن روی و موی دلاویز تست دلم در شب و روز آویخته
3 چو باد صبا دید رخسار تو به گل گفت «کای روی تو ریخته
4 برانگیختی بر من اسپ جفا دگر تا چه ها باشد انگیخته؟»
5 ز خسرو گریزان مشو کو شده ست اسیر تو، وز خویش بگریخته