ای خیالت از جلال الدین محمد مولوی غزل 1105

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای خیالت در دل من هر سحور

1 ای خیالت در دل من هر سحور می‌خرامد همچو مه یک پاره نور

2 نقش خوبت در میان جان ما آتش و شور افکند وانگه چه شور

3 آتشی کردی و گویی صبر کن من ندانم صبر کردن در تنور

4 یاد داری کآمدی تو دوش مست ماه بودی یا پری یا جان حور

5 آن سخن‌هایی که گفتی چون شکر وان اشارت‌ها که می‌کردی ز دور

6 دست بر لب می‌زدی یعنی که تو از برای این دل من برمشور

7 دست بر لب می‌نهی یعنی که صبر با لب لعلت کجا ماند صبور

8 رو به بالا می‌کنی یعنی خدا چشم بد را از جمالم دار دور

9 ای تو پاک از نقش‌ها وز روی تو هر زمانی یوسفی اندر صدور

عکس نوشته
کامنت
comment