- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داغت خبر ز سوز من دل فکار کرد آخر شرار آتش ما در تو کار کرد
2 گفتم که جان بپای تو خورشید رخ دهم طالع مدد نکرد و مرا شرمسار کرد
3 ترسم بگرد من نرسی روز حشر هم زینسان که سوخت عشقم و خاکم غبار کرد
4 ذوق شراب و شوق تو ای شوخ نوجوان مارا ببین که آخر پیری چه خوار کرد
5 اهلی زیاد خود نه چنان برده یی که باز روزی بخاطر تو تواند گذار کرد