زلف هندوی تو در تابست از خواجوی کرمانی غزل 191

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیست

1 زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیست چشم جادوی تو در خوابست و ما را خواب نیست

2 با لبت گر باده لاف جانفزائی می‌زند پیش ما روشن شد این ساعت که او را آب نیست

3 نرگست در طاق ابرو از چه خفتد بی خبر زانکه جای خواب مستان گوشهٔ محراب نیست

4 ساکن کوی خرابات مغان خواهم شدن کز در مسجد مرا امید فتح الباب نیست

5 خاک ره بر من شرف دارد اگر مست و خراب بر درمیخانه خفتن خوشتر از سنجاب نیست

6 پیش رویش ز آتش دل سوختم پروانه وار زانکه شمعی چون رخش در مجلس اصحاب نیست

7 گفتمش کاخر دل گمگشته‌ام را باز ده گفت باری این بضاعت در جهان نایاب نیست

8 روضهٔ رضوان بدان صورت که وصفش خوانده‌ئی چون بمعنی بنگری جز منزل احباب نیست

9 ایکه خواجو را ز تاب آتش غم سوختی این همه آتش چه افروزی که او را تاب نیست

عکس نوشته
کامنت
comment