ای ز هجران از جلال الدین محمد مولوی غزل 2000

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من

1 ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من مرگ بر من شده بی‌تو مثل شهد و لبن

2 می تپد ماهی بی‌آب بر آن ریگ خشن تا جدا گردد آن جان نزارش ز بدن

3 آب تلخی شده بر جانوران آب حیات شکر خشک بر ایشان بتر از گور و کفن

4 نیست بازی کشش جزو به اصل کل خویش چند پیغامبر بگریست پی حب وطن

5 کودکی کو نشناسد وطن و مولد خویش دایه خواهد چه ستنبول مر او را چه یمن

6 شد چراگاه ستاره سوی مرعای فلک حیوان خاک پرستد مثل سرو و سمن

7 من از این ناله اگر چه که دهان می بندم نتوان در شکم آب فروبست دهن

8 نفس چغز ز آب است نه از باد هوا بحریان را هله این باشد معهوده و فن

9 عارفانی که نهانند در آن قلزم نور دمشان جمله ز نوری است ظلامات شکن

10 قلم و لوح چو این جا برسیدیم شکست شکند کوه چو آگه شود از رب منن

عکس نوشته
کامنت
comment