جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 607

غزل 607 ام از 6329 غزلیات

ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد

1 ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد بی سر شو و بی‌سامان یعنی بنمی ارزد

2 چون لعل لبش دیدی یک بوسه بدزدیدی برخیز ز لعل و کان یعنی بنمی ارزد

3 در عشق چنان چوگان می‌باش به سر گردان چون گوی در این میدان یعنی بنمی ارزد

4 بی پا شد و بی‌سر شد تا مرد قلندر شد شاباش زهی ارزان یعنی بنمی ارزد

5 چون آتش نو کردی عقلم به گرو کردی خاک توم ای سلطان یعنی بنمی ارزد

6 بر عشق گذشتم من قربان تو گشتم من آن عید بدین قربان یعنی بنمی ارزد

7 چون مردم دیوانه ویران کنم این خانه آن وصل بدین هجران یعنی بنمی ارزد

8 تا دل به قمر دادم از گردش او شادم چون چرخ شدم گردان یعنی بنمی ارزد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد

شاعر شعر ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد چه کسی است ؟

شاعر شعر ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد چیست ؟

قالب شعر ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد غزل است

مضمون اصلی شعر ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر