1 ای دل تو بهر خیال مغرور مشو پروانه صفت کشتهٔ هر نور مشو
2 تا خود بینی تو از خدا مانی دور نزدیکتر آی و از خدا دور مشو
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا با تو قرین شدهست جانم هر جا که روم به گلستانم
2 تا صورت تو قرین دل شد بر خاک نیم بر آسمانم
1 دلارام نهان گشته ز غوغا همه رفتند و خلوت شد برون آ
2 برآور بنده را از غرقه خون فرح ده روی زردم را ز صفرا
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به