-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل تو آهن و رو سنگ و خواب سنگین است چه شد که موی تو را پنبه، خرقه پشمین است
2 به نی سواری طفلان پرد هنوز دلت کنون که وقت سواری بر اسب چوبین است
3 ترا نه فرصت حق گویی است و حق بینی زبان و چشم ز بس خودستا و خودبین است
4 دلی که درد ندارد، براحت ارزانی سری که شور ندارد، سزای بالین است
5 چگونه لب به سخن واشود در آن محفل؟ که نیست نیم سخن فهم و، صد سخن چین است
6 چو آفتاب مکن ذره یی ز گرمی فوت که خصم تند خنک روی، شیر برفین است
7 مدار صحت ما، با گذشتگان گذرد که پاس دوستی امروز رسم پیشین است
8 ز یاد مرگ بود بر تو تلخ آب حیات از آن جبین تو واعظ همیشه پرچین است