ای سر زلف تو درحلقه و از خواجوی کرمانی غزل 804

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ای سر زلف تو درحلقه و تاب افتاده

1 ای سر زلف تو درحلقه و تاب افتاده چنبر جعد تو از عنبر ناب افتاده

2 بی نمکدان عقیق لب شور انگیزت آتشی در دل بریان کباب افتاده

3 چشم مخمور ترا دیده و برطرف چمن همچو من نرگس سرمست خراب افتاده

4 تا غبار خط ریحان تو برگل دیده ورق مردمک دیده در آب افتاده

5 دلم از مهر رخت سوخته وز دود دلم آب در دیدهٔ گریان سحاب افتاده

6 سوی گیسوی گرهگیر تو مرغ دل من بهوا رفته و در چنگ عقاب افتاده

7 قدح از دست تو در خنده و از لعل لبت هوسی در سر پر شور شراب افتاده

8 بی نوایان جگر سوخته را بین چون دعد دل محنت زده در چنگ رباب افتاده

9 شد ز سودای تو موئی تن خواجو و آن موی همچو گیسوی تو در حلقه و تاب افتاده

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر