- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای غمت در جان من آویخته نه، که خود با جان من آمیخته
2 یاد رویت، در نگارستان دل صد هزاران، مهر و مه انگیخته
3 غمزه خونخواره ی بی آب تو آب چشم و خون دلها ریخته
4 خاکپاشان دو عالم را هوات آب، بر رخ خاک، برسر بیخته
5 دوری روی تو، دور از روی تو کار من چون زلف بر هم ریخته
6 باد سردم هر دم، از نوک مژه صد هزاران نکته اشک آویخته
7 هرکه را با خویشتن خوانده غمت چون اثیر از خویشتن بگریخته