ای رخت فکنده از جلال الدین محمد مولوی غزل 1036

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای رخت فکنده تو بر اومید و حذر بر

1 ای رخت فکنده تو بر اومید و حذر بر آخر نظری کن به نظربخش فکر بر

2 ای طالب و ای عاشق بنگر به طلب بخش بنگر به مؤثر تو چه چفسی به اثر بر

3 او می‌کشدت جانب صلح و طرف جنگ گه صحبت یاران و گهی اوج سفر بر

4 در تو نگران او و تو را چشم چپ و راست او با تو سخن گوی و تو را گوش سمر بر

5 او می‌زند این سیخ و هش گاو سوی یوغ عیسیست رفیق و هش خربنده به خر بر

6 هر گاو و خری سیخ خورد بر کفل و پشت تو سیخ ندامت خوری بر سینه و بر بر

7 زان سیخ کباب دل تو گر نشد آگه پخته کندت مطبخیش نار سقر بر

8 گه کاسه گرفتی که حلیماب و زفر کو گه چنگ گرفتی تو به تقریع زفر بر

9 ز افشارش مرگ آن رخ تو گردد چون زر زر بازدهی و بنهی سر به حجر بر

10 بس چند کنی عشوه تو در محفل کوران بس چند زنی نعره تو بر مسمع کر بر

عکس نوشته
کامنت
comment