چشمت گهی از غمزه هشیار از امیرخسرو دهلوی غزل 477

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد

1 چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد وین دل ز خراش او بی خار نخواهد شد

2 گر تیغ زنی بر تن، ور نیش زنی بر جان ناگاه رود جانش، بیمار نخواهد شد

3 عشقت ز پی کشتن مردانه به کار آمد شادم ز غمت باری بیکار نخواهد شد

4 بر ما فتد ار تابی زان رخ، چه شوی رنجه؟ مهتاب ز افتادن افگار نخواهد شد

5 بیهوده چه گریم خون اصلاح دل خود را؟ تقویم چو از جدول طومار نخواهد شد

6 خونخوار بود، خسرو، عاشق ز چنین باده مست است که تا محشر هشیار نخواهد شد

عکس نوشته
کامنت
comment