1 چشم تو مست است یا در خواب بازی میکند بوالعجب مستی که در محراب بازی میکند
2 مردم چشمم که میگردد به گرد روی تو طفل را مانَد که در مهتاب بازی میکند
3 گر درآویزد دل نادان من در سوی تو همچو موی خود مشو، در تاب بازی میکند
4 چشم من دور از تو، گر غرقه به خون گردد سزاست ز آشنا بیگانه و در آب بازی میکند
5 امشب اندر خواب دیدم با تو بازی کردهام وه تو بازی کردهای یا خواب بازی میکند؟
6 با زنخدانت که خسرو عشق بازد گوییا گوسفندی دان که با قصاب بازی میکند