1 ای از مژه ات غرقه به خون استادم وز خط تو در قید جنون استادم
2 دلداده دیده خمار آلودت عالم همه وز جمله فزون استادم
3 شیدای دو آهوی شکار اندازت صد چون من و صد هزار چون استادم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای آنکه ز کنهت همه کس حیرانند دیوانه و دانا به برت یکسانند
2 القصه ز تو غیر تو کس واقف نیست نازم به تقدس تو ای بیمانند
1 خواهم از نظم ده لیل و نهار مدد مدحت شه گرچه نیاید به شمار
2 آنکه در رزم دلش خنده کند بر فولاد وانکه در بزم کفش طعنه زند بر ابحار
1 بنازم نازنینی را که شد از عکس رخسارش عیان زینسان گلی صد دل کشد قلاب هر خارش
2 ز اوراقش دو صد یاقوت رمانی بود در کف شده هر قطره شبنم بر جبین لولوی شهسوارش
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به