-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ابروی تو طاقست که پیوسته هلالست ز آنرو که هلال ار نشود بدر محالست
2 بر روی تو خال حبشی هر که ببیند گوید که مگر خازن فردوس بلالست
3 پیوسته هلالست ترا حاجب خورشید وین طرفه که چشم سیهت ابن هلالست
4 آن دل که سفر کرده بچین سر زلفت یا رب که در آن شام غریبان به چه حالست
5 هندو به چهٔ خال سیاه تو به صد وجه هندوچهٔ بستان جمالست نه خالست
6 گفتم که خیال تو کند مرهم ریشم لیکن چو نظر میکنم این نیز خیالست
7 مستسقی سرچشمهٔ نوش تو برآتش میسوزد و چشمش همه در آب زلالست
8 گردن مکش ای شمع گرت در قدم افتد پروانهٔ دلسوخته چون سوخته بالست
9 امروز که مرغان چمن در طیرانند مرغ دل من بی پر و بالست و بالست
10 نون شد قد همچون الفم بیتو ولیکن برحال پریشانی من زلف تودالست
11 از دیدهٔ خواجو نرود گلشن رویت زانرو که جمالت گل بستان کمالست