چشم مست تو که دی بر من از امیرخسرو دهلوی غزل 767

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتاد

1 چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتاد تو نیفگندی، از آلودگی خواب افتاد

2 غمزه تیز به پیرامن چشمش گویی تیغ خون است که در مهچه قصاب افتاد

3 مشتبه می شود قبله ز رویت، چه کنم؟ که ز ابروی تو چشمم به دو محراب افتاد

4 دل به دریای جمال تو به بازی می گشت عاقبت سوی زنخ رفت و به گرداب افتاد

5 کار من از پی زلف تو پس آمد، چه کنم؟ مثلم قصه شاگرد رسن تاب افتاد

6 زلف تو می نگذارد که ببینم رویت یارب این شب ز کجا بر سر مهتاب افتاد؟

7 آب خسرو همه بر روی زمین ریخته شد از چو تو یار که گردنده به دولاب افتاد

عکس نوشته
کامنت
comment