خرام ناز تو، معمار شهر از واعظ قزوینی غزل 196

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

خرام ناز تو، معمار شهر ویرانیست

1 خرام ناز تو، معمار شهر ویرانیست نگاه، مفتی آیین نامسلمانیست

2 ز شیوه های تو ای شاه ملک استغنا کسی که ملتفت ماست، چین پیشانیست

3 عجب نباشد، اگر گشته چشم دلها سیر که دست زلف تو در کیسه پریشانیست

4 یکی ز خاک نشینان کوی تست مگر که عطف دامن گردون ز صبح نورانیست

5 کشیده است مگر تیغ، کوه تمکینت که آفتاب ز حیرت چو چشم قربانیست

6 میان ناز تو صبر ما مگر جنگ است که باز چشم سخنگوی، در رجز خوانیست

7 مدان ز سیل بلا واعظ اضطراب مرا تپیدن دل من در تلاش ویرانیست

عکس نوشته
کامنت
comment