امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

سروی چو تو در خلخ و نوشاد از امیرخسرو دهلوی غزل 507

غزل 507 ام از 2198 غزلیات

سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد

1 سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد این نازکی اندر گل و شمشاد نباشد

2 چون تو خوشی، ای دوست، به ویرانی دلها آبادتر آن سینه که آباد نباشد

3 غمها خورم و ناله به گوشت نرسانم کاسوده دلان را سر فریاد نباشد

4 گفتی که سرت خاک کنم بر سر این کو ای خاک بر آن سر که بدین شاد نباشد

5 آن روز مبادا که کنم از تو فراموش هر چند که روزیت ز من یاد نباشد

6 معذور همی دارمت، از جور کنی، زانک در مذهب خوبان روش داد نباشد

7 مگریز ز درماندگی جان اسیران کانجا که تو باشی، دلی آباد نباشد

8 طعنه مزن، ای زاهد، اگر توبه شکستم صد توبه کند عاشق و بنیاد نباشد

9 جان بر تو فرستم که ازان سوی که دل رفت در بردن اگر کاهلی از باد نباشد

10 هر چند که خسرو به سخن می نبرد دل چون نرگس جادوی تو استاد نباشد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد

شاعر شعر سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد چه کسی است ؟

شاعر شعر سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد چیست ؟

قالب شعر سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد غزل است

مضمون اصلی شعر سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر