1 فرزند تو بهتر آنکه خود رو نبود تا جاهل و خشمناک و بد خو نبود
2 هرگز ندهد گیاه خدروی گلی ورهم دهد آن دهد که خوشبو نبود
1 ای بیتو از خون بسته گل مژگان من بر خارها خار است دور از روی تو در چشم من گلزارها
2 هرچند کز آب بقا باشد خضر دور از فنا بیند شهیدان تو را میرد ز حسرت بارها
1 جز داغ دلم چراغ شب نیست وز طالع تیره این عجب نیست
2 گر با سگت از ادب زنم دم او عفو کند ولی ادب نیست
1 ز فتراکسوار من چه معراجی است آهو را سر آن آهویی گردم که قران میشود او را
2 نکوخویی ز خوبان رشک عاشق بار میرود از آن نیکویان دل میدهم خوبان بدخو را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به