1 ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در دل تغافل تو همه التفات و ما غافل
2 چرا ز دیدن مجنون ملولی ای لیلی همان شمر که سگس میدود پی محمل
3 بکش به تیغم و دشمن مهل که طعنه زند که زخم تیر زبان ها نمیرود از دل
4 اگر بمن همه عالم خوشند و گر ناخوش ز لطف و قهر کسم نیست غم تو دل بگسل
5 مبین بخشم مرا تا نگردم آشفته کزین نگاه تو دیوانه میشود عاقل
6 زمانه دشمن اهل نظر بود دایم بکش به مهرم و قتلم بروزگار مهل
7 به آب دیده دلم کشته وفا پرورد چه سود از دل اهلی که خار شد حاصل
دیدگاهها **