-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آشنای تو ز بیگانه و خویشش چه خبر و آنکه قربان رهت گشت ز کیشش چه خبر
2 هدف ناوک چشم تو ز تیغش چه زیان تشنهٔ چشمهٔ نوش تو ز نیشش چه خبر
3 هر کرا شیر ز پیش آید و شمشیر از پس چون بود کشتهٔ عشق از پس و پیشش چه خبر
4 گر چه هر دم بودم صبر کم و حسرت بیش مست پیمانه مهر از کم و بیشش چه خبر
5 اگر از خویش نباشد خبرم نیست غریب در جهان هر که غریبست ز خویشش چه خبر
6 از دل ریشم اگر بی خبری معذوری کانکه مجروح نگشتست ز ریشش چه خبر
7 تو چنین غافل و جان داده جهانی ز غمت گر چه قصاب ز جاندادن میشش چه خبر
8 چه دهد شرح غمت در شب حیرت خواجو شمع دلسوخته از آتش خویشش چه خبر