-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو چشم شیخ را دیدن میاموز فلک را راست گردیدن میاموز
2 تو کل را جمع این اجزا مپندار تو گل را لطف و خندیدن میاموز
3 تو بگشا چشم تا مهتاب بینی تو مه را نور بخشیدن میاموز
4 تو عقل خویش را از می نگهدار تو می را عقل دزدیدن میاموز
5 تو باز عقل را صیادی آموز چنین بیهوده پریدن میاموز
6 یتیمان فراقش را بخندان یتیمان را تو نالیدن میاموز
7 دل مظلوم را ایمن کن از ترس دل او را تو لرزیدن میاموز
8 تو ظالم را مده رخصت به تأویل ستیزا را ستیزیدن میاموز
9 زبان را پردگی میدار چون دل زبان را پرده بدریدن میاموز
10 تو در معنی گشا این چشم سر را چو گوشش حرف برچیدن میاموز