- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می بین که تا چه غایت از تو به درد و تابم هم رخنه می نجویم هم روی می نتابم
2 از تو وفا نخواهم زیرا که خود نداری بر تو بدل نجویم، زیرا که خود نیابم
3 چون خاک برندارم چهره ز آستانت ور فی المثل بریزم هر روز صدره آبم
4 گر، داریم زخواری چون خاک کوی باشم خاک تو کحل چشمم کوی تو جای خوابم
5 بی تو جهان روشن دیدن کجا توانم چون در جهان نباشد بی رویت آفتابم
6 بهر سهیل دلها یعنی خیالت آرد هر شب برسم تحفه دیده عقیق نابم
7 کوه است بار هجرم کاهی تن ضعیفم دانی که من بر این تن آن بار بر نتابم
8 وین قصه ی تظلم بر هجر عرضه کردم تا بر چه موجب آید از لفظ تو جوابم
9 گفتا، که نوبت من وانکه اثیر زنده غم گفت بس مانده آنرا همی شتابم