-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میگذشتی و من از دور نظر میکردم خاک پایت همه بر تارک سر میکردم
2 خرقهٔ ابر بخونابه فرو میبردم دامن کوه پر از لعل و گهر میکردم
3 چون به جز ماه ندیدم که برویت مانست نسبت روی تو زانرو بقمر میکردم
4 تا مگر با تو بزر وصل مهیا گردد مس رخسار ز سودای تو زر میکردم
5 هرنفس کز دهن تنگ تو میکردم یاد ملک هستی ز دل تنگ بدر میکردم
6 دهن غنچهٔ سیراب چو خندان میشد یاد آن پستهٔ چون تنگ شکر میکردم
7 چهرهٔ باغ بخونابه فرو میشستم دهن چشمه پر از للی تر میکردم
8 چون بیاد لب میگون تو میخورد شراب جام خواجو همه پرخون جگر میکردم