-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بانگ میآمد که ای طالب بیا جود محتاج گدایان چون گدا
2 جود میجوید گدایان و ضعاف همچو خوبان کآینه جویند صاف
3 روی خوبان ز آینه زیبا شود روی احسان از گدا پیدا شود
4 پس ازین فرمود حق در والضحی بانگ کم زن ای محمد بر گدا
5 چون گدا آیینهٔ جودست هان دم بود بر روی آیینه زیان
6 آن یکی جودش گدا آرد پدید و آن دگر بخشد گدایان را مزید
7 پس گدایان آیت جود حقند وانک با حقند جود مطلقند
8 وانک جز این دوست او خود مردهایست او برین در نیست نقش پردهایست