1 ای حسرت خوبان جهان روی خوشت وی قبلهٔ زاهدان دو ابروی خوشت
2 از جمله صفات خویش عریان گشتم تا غوطه خورم برهنه در جوی خوشت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا عاشق آن یارم بیکارم و بر کارم سرگشته و پابرجا ماننده پرگارم
2 ماننده مریخی با ماه و فلک خشمم وز چرخ کله زرین در ننگم و در عارم
1 با هستی و نیستیم بیگانگی است وز هر دو بریدیم نه مردانگی است
2 گر من ز عجایبی که در دل دارم دیوانه نمیشوم ز دیوانگی است
1 در هر فلکی مردمکی میبینم هر مردمکش را فلکی میبینم
2 ای احول اگر یکی دو میبینی تو بر عکس تو من دو را یکی میبینم
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به