ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2466

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ای که به لطف و دلبری از دو جهان زیاده‌ای

1 ای که به لطف و دلبری از دو جهان زیاده‌ای ای که چو آفتاب و مه دست کرم گشاده‌ای

2 صبح که آفتاب خود سر نزده‌ست از زمین جام جهان نمای را بر کف جان نهاده‌ای

3 مهدی و مهتدی تویی رحمت ایزدی تویی روی زمین گرفته‌ای داد زمانه داده‌ای

4 مایه صد ملامتی شورش صد قیامتی چشمه مشک دیده‌ای جوشش خنب باده‌ای

5 سر نبرد هر آنک او سر کشد از هوای تو ز آنک به گردن همه بسته‌تر از قلاده‌ای

6 خیز دلا و خلق را سوی صبوح بانگ زن گر چه ز دوش بیخودی بی‌سر و پا فتاده‌ای

7 هر سحری خیال تو دارد میل سردهی دشمن عقل و دانشی فتنه مرد ساده‌ای

8 همچو بهار ساقیی همچو بهشت باقیی همچو کباب قوتی همچو شراب شاده‌ای

9 خیز دلا کشان کشان رو سوی بزم بی‌نشان عشق سواره‌ات کند گر چه چنین پیاده‌ای

10 ذره به ذره ای جهان جانب تو نظرکنان گوهر آب و آتشی مونس نر و ماده‌ای

11 این تن همچو غرقه را تا نکنی ز سر برون بند ردا و خرقه‌ای مرد سر سجاده‌ای

12 باده خامشانه خور تا برهی ز گفت و گو یا حیوان ناطقی جمله ز نطق زاده‌ای

13 لطف نمای ساقیا دست بگیر مست را جانب بزم خویش کش شاه طریق جاده‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر