بودی که ز خود نبود گردد از عطار نیشابوری غزل 172

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

بودی که ز خود نبود گردد

1 بودی که ز خود نبود گردد شایستهٔ وصل زود گردد

2 چوبی که فنا نگردد از خود ممکن نبود که عود گردد

3 این کار شگرف در طریقت بر بود تو و نبود گردد

4 هرگه که وجود تو عدم گشت حالی عدمت وجود گردد

5 ای عاشق خویش وقت نامد کابلیس تو در سجود گردد

6 دل در ره نفس باختی پاک تا نفس تو جفت سود گردد

7 دل نفس شد و شگفتت آید گر یک علوی جهود گردد

8 هر دم که به نفس می برآری در دیدهٔ دل چو دود گردد

9 بی شک دل تو از آن چنان دود کوری شود و کبود گردد

10 عطار بگفت آنچه دانست باقی همه بر شنود گردد

عکس نوشته
کامنت
comment