جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

دریغا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2648

غزل 2648 ام از 6329 غزلیات

دریغا کز میان ای یار رفتی

1 دریغا کز میان ای یار رفتی به درد و حسرت بسیار رفتی

2 بسی زنهار گفتی لابه کردی چه سود از حکم بی‌زنهار رفتی

3 به هر سو چاره جستی حیله کردی ندیده چاره و ناچار رفتی

4 کنار پرگل و روی چو ماهت چه شد چون در زمین خوار رفتی

5 ز حلقه دوستان و همنشینان میان خاک و مور و مار رفتی

6 چه شد آن نکته‌ها و آن سخن‌ها چه شد عقلی که در اسرار رفتی

7 چه شد دستی که دست ما گرفتی چه شد پایی که در گلزار رفتی

8 لطیف و خوب و مردم دار بودی درون خاک مردم خوار رفتی

9 چه اندیشه که می‌کردی و ناگاه به راه دور و ناهموار رفتی

10 فلک بگریست و مه را رو خراشید در آن ساعت که زار زار رفتی

11 دلم خون شد چه پرسم من چه دانم بگو باری عجب بیدار رفتی

12 چو رفتی صحبت پاکان گزیدی و یا محروم و باانکار رفتی

13 جوابک‌های شیرینت کجا شد خمش کردی و از گفتار رفتی

14 زهی داغ و زهی حسرت که ناگه سفر کردی مسافروار رفتی

15 کجا رفتی که پیدا نیست گردت زهی پرخون رهی کاین بار رفتی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دریغا کز میان ای یار رفتی

شاعر شعر دریغا کز میان ای یار رفتی چه کسی است ؟

شاعر شعر دریغا کز میان ای یار رفتی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر دریغا کز میان ای یار رفتی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر دریغا کز میان ای یار رفتی چیست ؟

قالب شعر دریغا کز میان ای یار رفتی غزل است

مضمون اصلی شعر دریغا کز میان ای یار رفتی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر