رفتی و چراغ ستم افروخته از اهلی شیرازی غزل 1367

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

رفتی و چراغ ستم افروخته کردی

1 رفتی و چراغ ستم افروخته کردی دیدی که چه باروز من سوخته کردی

2 کشتی بجفا شهری و از درد رهاندی درد همه در جان من اندوخته کردی

3 از خون اسیران نشود سیر سگ تو اکنون که بخون منش آموخته کردی

4 تا باز کجا میروی امشب به شبیخون کز آتش می شمع رخ افروخته کردی

5 اهلی چه گشودی برخ ماه وشان باز چشمی که بصد خون جگر دوخته کردی

عکس نوشته
کامنت
comment