-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رفتی و کنار از من دیوانه گرفتی کردی سفر از چشم و بدل خانه گرفتی
2 چون مهر نمودی و من از خویش بریدم بد مهر شدی خوی به بیگانه گرفتی
3 فریاد از این قصه که درد دل ما را هرچند شنیدی همه افسانه گرفتی
4 من مست خراباتم از آنشب که تو ایشوخ مستان و غزلخوان ره میخانه گرفتی
5 تا بر رخت از باده عرق دانه فشاند بس مرغ دلی را که بدین دانه گرفتی
6 زین شیوه خرابم که چو ساغر بتو دادم دستم بگرفتی و چه یارانه گرفتی
7 اهلی چو برون رفت ز کف گنج مرادت جا بهر چه در عالم ویرانه گرفتی