ای عشق بی نشان ز تو من از عطار نیشابوری غزل 498

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

ای عشق بی نشان ز تو من بی نشان شدم

1 ای عشق بی نشان ز تو من بی نشان شدم خون دلم بخوردی و در خورد جان شدم

2 چون کرم‌پیله، عشق تنیدم به خویش بر چون پرده راست گشت من اندر میان شدم

3 دیگر که داندم چو من از خود برآمدم دیگر که بیندم چو من از خود نهان شدم

4 چون در دل آمدم آنچه زبان لال گشت از آن در خامشی و صبر چنین بی زبان شدم

5 مرده چگونه بر سر دریا فتد ز قعر من در میان آتش عشقت چنان شدم

6 مرغی بدم ز عالم غیبی برآمده عمری به سر بگشتم و با آشیان شدم

7 چون بر نتافت هر دو جهان بار جان من بیرون ز هر دو در حرم جاودان شدم

8 عطار چند گویی ازین گفت توبه کن نه توبه چون کنم که کنون کامران شدم

عکس نوشته
کامنت
comment