- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد گاه در وصل و گهی در غم هجران گذرد
2 از دم من چو دم صبح شود آتشبار هر نسیمی که بر اطراف گلستان گذرد
3 گر به گوشش برسد ناله من، نیست عجب بار همواره بر اطراف سپاهان گذرد
4 عالمی بهر نثارش همه جانها بر کف آه ازان لحظه که آن سرو خرامان گذرد
5 برسان سلسله یکبار به دستم، تا چند در خم زلف توام عمر پریشان گذرد
6 گرنه از صبر هزاران سخن آرم در پیش ناوک غمزه او آید و از جان گذرد