شبی را با من ای ماه از شهریار گزیدهٔ غزلیات 130

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی

1 شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی

2 هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید که چون شمع عبیرآگین شبی با من سحر کردی

3 صفا کردی و درویشی بمیرم خاکپایت را که شاهی محشتم بودی و با درویش سر کردی

4 چو دو مرغ دلاویزی به تنگ هم شدیم افسوس همای من پریدی و مرا بی بال و پر کردی

5 مگر از گوشه چشمی وگر طرحی دگر ریزی که از آن یک نظر بنیاد من زیر و زبر کردی

6 به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی

7 به گردش‌های چشم آسمانی از همان اول مرا در عشق از این آفاق‌گردی‌ها خبر کردی

8 به شعر شهریار اکنون سر افشانند در آفاق چه خوش پیرانه سر ما را به شیدایی سمر کردی

عکس نوشته
کامنت
comment