ای برده عارضت به لطافت از خواجوی کرمانی غزل 576

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ای برده عارضت به لطافت ز مه سبق

1 ای برده عارضت به لطافت ز مه سبق دل غرق خون دیده ز مهر رخت شفق

2 خورشید بر زمین زده پیش رخت کلاه ریحان درآب شسته ز شرم خطت ورق

3 دینار جسته از زر و رخسار من طلا وانگاه از درست رخم کرده سکه دق

4 اشک منست یا می گلرنگ در قدح یا روی تست یا گل خود روی برطبق

5 مه را بهیچ وجه نگویم که مثل تست با جبههٔ پرآبله و روی پر بهق

6 دانی که چیست قطره باران نوبهار ابر از حیای دیدهٔ ما می‌کند عرق

7 من بعد ازین دیار به کشتی گذر کنند مارا گر آب دیده بماند برین نسق

8 پیوسته بیتو مردم بحرین چشم من در باب آب دیده روان می‌کند سبق

9 خواجو خرد که واضع قانون حکمتست در پیش منطق تو نیارد زدن نطق

عکس نوشته
کامنت
comment