1 ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من نگر در رخ او نظاره کن، صنع آله من نگر
2 گفتمش از لبت چشان، گفت برو، وزین هوس هجده هزار هم چو خود بر سر راه من نگر
3 دفع کنم ز گریه من شعله دمی ز توتیا سوخته جان و دل بسی زآتش و آه من نگر
4 این طرفم زبان دهد کان توام به جان و دل چشمک ازان طرف زند، شوخی ماه من نگر
5 چند خورد سمند تو لاله ز خون عاشقان گو که گهی به شکر آن روی چو کاه من نگر
6 کشتنیم بدین گنه کت نظری همی کنم بوسه چو مست خواهمش، عذر گناه من نگر
7 سینه ز زخم ناختم چاه شده ست و پر ز خون رگ چو نمود از درون، رشته چاه من نگر
8 صوفی خلوت دلم، دامنی از دو دیده خون پاره مقنع صنم طرف کلاه من نگر
9 خسرو عاشقان منم، درد دلم که در هوا گرد شده ست بر سرم، چتر سیاه من نگر