هیچ شکر چو آن دهان دیدی از خواجوی کرمانی غزل 846

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

هیچ شکر چو آن دهان دیدی

1 هیچ شکر چو آن دهان دیدی هیچ تنگ شکر چنان دیدی

2 آن زمانت که در کنار آمد جز کمر هیچ در میان دیدی

3 در چمن همچو شمع مجلس ما طوطئی آتشین زبان دیدی

4 راستی را شمائل قد او هیچ در سرو بوستان دیدی

5 دل رباتر ز زلف و عارض او شاخ سنبل بر ارغوان دیدی

6 در فغانم ز دست قاتل خویش کشته را هیچ در فغان دیدی

7 همچو غرقاب عشق او خواجو هیچ دریای بیکران دیدی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر