دیدی چگونه ما را، بگذاشتی از اثیر اخسیکتی غزل 157

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

دیدی چگونه ما را، بگذاشتی و رفتی

1 دیدی چگونه ما را، بگذاشتی و رفتی بی موجبی دل از ما، برداشتی و رفتی

2 بس عهدها که کردم، بس وعده ها که دادی وان ماجرا نرفته، انکاشتی و رفتی

3 راهی است بر گشادم، خوش خوش بچشم کردن تا روی در کشیدی، از آشتی و رفتی

4 رخ در سفر نهادی، ناگاه عالمی را چون زلف خود پریشان، بگذاشتی و رفتی

5 گفتی تو را بدارم چون جان و دیده، بنشین گفتم چگونه داری، ناداشتی و رفتی

6 چشمم که آب خوردی از روی گل عذارت ناگه، به خار هجران انباشتی و رفتی

7 تخمی است هجررویت، بارش هلاک جانم تا خود چگونه روید، تو گاشتی و رفتی

8 در دام جز اثیرت تر دامنی دو بودند او را بدست ایشان، بگذاشتی و رفتی

عکس نوشته
کامنت
comment