1 هم ایثار کردی هم ایثار گفتی که از جور دوری و با لطف جفتی
2 چراغ خدایی به جایی که آیی حیات جهانی به هر جا که افتی
3 تو قانون شادی به عالم نهادی چهها بخش کردی چه درها که سفتی
4 ولیکن ز مستان به مکر و به دستان شرابیست نادر که آن را نهفتی
5 به بازار راعی چه نادرمتاعی به جان ار فروشی یکی عشوه مفتی
6 به زیر و به بالا تو بودی معلا فلک را دریدی چمن را شکفتی
7 به صورت ز خاکی و زین خاک پاکی چو پاکان گردون نخوردی نخفتی
8 تو کن شرح این را که در هر بیانی چو با دل جنوبی غبارات رفتی
دیدگاهها **