- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای حلقه زده افعی مشکین تو بر دوش وی خنده زده شکر شیرین تو بر نوش
2 از کوه نتابد چو تو خورشید کمربند وز باغ نخیزد چو تو شمشاد قبا پوش
3 چون دوش شبی تیره ندیدم بدرازی الا شب زلفت که زیادت بود از دوش
4 ماندست مرا حسرت دیدار تو در دل کردست دلم حلقهٔ گیسوی تو در گوش
5 دارم ز تو دلبستگی و مهر و وفا چشم لیکن چکنم گر تو نداری دل من گوش
6 خاموش که چون گل بشکر خنده در آید با بلبل بیدل نتوان گفت که خاموش
7 زان داروی بیهوشی اگر صبح توانی در ده قدحی تا ز حریفان ببرد هوش
8 تخفیف کن از دور من سوخته جامی کاتش چو زیادت شود از سر برود جوش
9 خواجو اگرت دست دهد دولت وصلش زنهار مگو با کس و بر میخور و میپوش