ای حلقه زده افعی مشکین از خواجوی کرمانی غزل 563

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

ای حلقه زده افعی مشکین تو بر دوش

1 ای حلقه زده افعی مشکین تو بر دوش وی خنده زده شکر شیرین تو بر نوش

2 از کوه نتابد چو تو خورشید کمربند وز باغ نخیزد چو تو شمشاد قبا پوش

3 چون دوش شبی تیره ندیدم بدرازی الا شب زلفت که زیادت بود از دوش

4 ماندست مرا حسرت دیدار تو در دل کردست دلم حلقهٔ گیسوی تو در گوش

5 دارم ز تو دلبستگی و مهر و وفا چشم لیکن چکنم گر تو نداری دل من گوش

6 خاموش که چون گل بشکر خنده در آید با بلبل بیدل نتوان گفت که خاموش

7 زان داروی بیهوشی اگر صبح توانی در ده قدحی تا ز حریفان ببرد هوش

8 تخفیف کن از دور من سوخته جامی کاتش چو زیادت شود از سر برود جوش

9 خواجو اگرت دست دهد دولت وصلش زنهار مگو با کس و بر می‌خور و می‌پوش

عکس نوشته
کامنت
comment