1 ای پشیمان شده ز دلداری عهد نو کرده با جگرخواری
2 هست معزول عافیت تا تو در عمل کار حسن پر گاری
3 دل من برده ئی بآسانی غم تو میخورم بدشواری
4 عشوه میده که گوش میدارم ناز میکن که جای آنداری
5 سر زلفین خود بگیر و بکش نه اثیری که این نمی آری
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 غنچه دو اسبه رسید با سپه ضیمران پهلوی گلگونشان کوفته از ضیم ران
2 سینه هامون گرفت جوشن ازرق شعار نیزه ی اغصان نمود بیرق اخضر عیان
1 اگر چو قوس قزح جمله تن، دهان دارم وگر چو چشمهٔ خورشید صد زبان دارم
2 وگر، چو جان سخنپیشه معانی بین فراز کنگرهٔ عرش آشیان دارم
1 خهی شاه انجم و فی الله ظلک نهادی قدم در حریم مبارک
2 بجائی رسیدی که یک برق لمعت سواد شب و روز عالم کند حک
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **