- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خوانده، بتان حسن شاهت وز قلب شکستگان سپاهت
2 دودیست بر آتش جهانسوز آن سبزه خط که شد سیاهت
3 شد در ز نخت هزار جان عرق از خوی چو بر آب گشت چاهت
4 هر لحظه جراحتی است در جان بینم چو ز دور گاه گاهت
5 دزدم نظر از دو چشم خود نیز دزدیده چو بنگرم به ماهت
6 تفسیده چو پر خورد بمیرد زان روی نمی کنم نگاهت
7 شد گریه ای، ار چه پای گیرت بردن نتوان بدین ز راهت
8 بسیار شد آه خلق، هشدار کین باد نیفگند کلاهت
9 گر خون ریزی ز صد چو خسرو رخساره بس ست عذر خواهت