-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکایتها همیکردی که بهمن برگ ریز آمد کنون برخیز و گلشن بین که بهمن بر گریز آمد
2 ز رعد آسمان بشنو تو آواز دهل یعنی عروسی دارد این عالم که بستان پرجهیز آمد
3 بیا و بزم سلطان بین ز جرعه خاک خندان بین که یاغی رفت و از نصرت نسیم مشک بیز آمد
4 بیا ای پاک مغز من ببو گلزار نغز من به رغم هر خری کاهل که مشک او کمیز آمد
5 زمین بشکافت و بیرون شد از آن رو خنجرش خواندم به یک دم از عدم لشکر به اقلیم حجیز آمد
6 سپاه گلشن و ریحان بحمدالله مظفر شد که تیغ و خنجر سوسن در این پیکار تیز آمد
7 چو حلواهای بیآتش رسید از دیگ چوبین خوش سر هر شاخ پرحلوا به سان کفچلیز آمد
8 به گوش غنچه نیلوفر همیگوید که یا عبهر باستیز عدو می خور که هنگام ستیز آمد
9 مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مکن با او تو همراهی که او بس سست و حیز آمد
10 خمش باش و بجو عصمت سفر کن جانب حضرت که نبود خواب را لذت چو بانگ خیز خیز آمد